ماجرای ورود مجریان به صدا و سیما از زبان خودشان (بخش دوم)

برای خیلی از کسانی که در عرصه مجری گری وارد می شوند، شاید این سوال پیش بیاید که داستان ورود مجریان تلویزیون به این حرفه چه بوده است. در مقاله “ماجرای ورود مجریان به صدا و سیما از زبان خودشان (بخش اول)” به ماجرای سه نفر از مجریان تلویزیونی پرداختیم. در این مقاله می خواهیم به داستان ورود چهار مجری تلویزیونی دیگر از زبان خودشان بپردازیم. البته نومجریان برای ورود به عرصه اجرای حرفه ای باید با تکیه بر شناخت اصول مجری گری و تقویت مهارت های اجرا، به این عرصه وارد شوند تا بتوانند با قدرت ایفای نقش نمایند.

ماجرای ورود مجریان به صدا و سیما از زبان خودشان (بخش دوم)

در این مقاله به ماجرای آقایان هرمز شجاعی مهر، کاظم احمدزاده و بهمن هاشمی می پردازیم.

مجریان - هرمز شجاعی مهر

شجاعی مهر: تست دادم، قبول شدم

گرایش من به مجری‌گری به بیست و پنج تا بیست و شش سال‌پیش برمی‌گردد، چراکه این حرفه را دوست داشتم و عاشق و علاقه‌مند به اجرا بودم. در دوران دانشجویی همیشه سعی می‌کردم کلام خود را قوی کنم و سوادم را بالا ببرم تا بتوانم خوب حرف بزنم و خوشحالم که با تمرین و تلاش توانستم به هدفم برسم.

داستان ورود من به حرفه اجرا به دوران نوجوانی و زمانی که محصل بودم، برمی‌گردد. وقتی برادرم در اداره تئاتر شهرستان بابل گریمور و طراح دکور بود، مرا به گروه تئاتر مامتی استان مازندران معرفی کرد. بنابراین کار خود را ابتدا با تئاتر آغاز کردم. بسیاری از کارگردانان در همان زمان به من می‌گفتند صدای من برای فعالیت در رادیو خوب است، اما گفته‌هایشان را جدی نمی‌گرفتم تا این که سال ۵۳ برای ادامه تحصیل به تهران آمدم. آنجا بود که تصمیم گرفتم وارد رادیو شوم.

تست گویندگی در رادیو

در همان زمان رادیو اعلام عمومی کرد که علاقه‌مندان به کار در رادیو می‌توانند در تست گویندگی شرکت کنند. من هم مانند خیلی‌ها در این آزمون شرکت کردم و برای گویندگی در رادیو پذیرفته شدم. قبول شدن من در تست گویندگی با جریان انقلاب مصادف شد و من آن کار را کنار گذاشتم. پس از آن به خدمت سربازی رفتم و وقتی انقلاب پیروز شد، مجدد به وسیله یکی از دوستانم به رادیو بازگشتم و حدود سال ۶۲ بود که کار خود را به طور جدی در رادیو آغاز کردم.

اولین برنامه رادیویی‌ای که من گویندگی آن را به عهده گرفتم «سلام صبح بخیر» بود که نخستین برنامه زنده رادیو پس از انقلاب هم محسوب می‌شد. جواد آتش‌افروز تهیه‌کنندگی، محمود شهریاری گزارشگری و آقای پورمحمدی هم سردبیری این برنامه را به عهده داشتند. پس از گذشت یک سال همراه خانم بید مشکی به برنامه زنده رادیو خانواده رفتیم. این روند به همین ترتیب ادامه داشت تا این که پس از ده سال اجرای اولین برنامه زنده تلویزیونی به نام «تهران ساعت ۲۰» به من پیشنهاد شد که در آنجا همراه مرحوم منوچهر نوذری اجرا داشتم.

از آنجا که در آن زمان من تقریبا گوینده موفقی بودم دوستان اعتقاد داشتند می‌توانم کنار آقای نوذری یک زوج بسیار خوبی باشم تا برنامه موفق‌تر شود. به همین دلیل هم این اجرا را پذیرفتم و اولین اجرای تلویزیونی من کلید خورد. من از ابتدای ورودم به رادیو آقای سعید توکل را به عنوان معلم و استاد در کنارم داشتم. ایشان همیشه طرف مشورت من است و مرا راهنمایی می‌کند که به چه برنامه‌ای بروم و چه کاری انجام دهم. من با ایشان هماهنگ می‌کنم و زمانی که می‌خواستم وارد تلویزیون شوم با ایشان مشورت کردم و در نهایت وارد عرصه تصویر شدم.

مجریان - کاظم احمدزاده

احمدزاده: کاملا اتفاقی آمدم

من مانند بسیاری از مردم که در صدا و سیما کار می‌کنند در این نهاد به عنوان کارمند مشغول فعالیت بودم و اصلا در ذهن خود تصور نمی‌کردم روزی مقابل دوربین قرار بگیرم. در حقیقت من به صورت کاملا اتفاقی به دنیای اجرا آمدم و پس از آن هم تصمیم گرفتم این حرفه را ادامه دهم، چرا که به نوعی با آن همذات‌پنداری کردم و مجری‌گری را دوست دارم.

در مورد نحوه ورودم به اجرا باید بگویم در شبکه سه سیما برنامه‌ای به نام «چشمه‌های نور» پخش می‌شد. روزی یکی از مجریان این برنامه گرفتار کاری شد و نمی‌توانست سر برنامه حضور یابد. دوستان در آن لحظه احساس کردند من تجربه خوبی در گفتار و بیان دارم و با شناختی که از توانایی‌هایم داشتند از من خواستند به مدت یک هفته اجرای این برنامه را به عهده بگیرم. من هم که تا حدی روی گفتار و کلام خود اطمینان داشتم این موضوع را پذیرفتم و به طور اتفاقی اولین کار اجرای من در تلویزیون شکل گرفت. البته باید بگویم این یک هفته اجرا به هفت ماه اجرای مداوم در این برنامه تبدیل شد.

در واقع اجرای خوب من در این برنامه باعث شد دوستان از من به عنوان عضو ثابت استفاده کنند و من هم همه تلاشم را کردم که بهترین اجرا را داشته باشم. همان‌طور که گفتم از ابتدا مجری‌گری هدف من نبود، اما یک اتفاق در زندگی باعث شد مسیر زندگی‌ام به روی اجرای تلویزیونی باز شود و به نظرم این خواست خدا بود که مرا در این راه قرار داد. از آنجا که انگیزه من از ابتدا اجرا نبود، به همین علت دوره خاصی هم نگذرانده یا حتی امتحان مجری‌گری هم نداده بودم.

تجربه قبلی داشتم

البته من در خود سازمان تجربه اجرا نداشتم، اما در برنامه‌های بیرون از سازمان پیش آمده بود که به عنوان مجری و سخنران حضور پیدا کنم و به نوعی تجربه سخنوری مقابل چشمان مردم را داشتم و همین امر باعث شده بود وقتی مقابل دوربین قرار گرفتم، استرسی نداشته باشم و با اعتماد به نفس اجرای خود را پیش ببرم. من پیش از اجرا در زمینه گفتار و فن بیان تجربه داشتم و همین مساله باعث شد عوامل برنامه چشمه‌های نور به من اطمینان کنند و مجری‌گری یک برنامه تلویزیونی را به من بسپارند.

برای رسیدن به این فن بیان هیچ دوره کلاسی را طی نکردم فقط با مطالعه و افزایش اطلاعات توانستم دایره لغات خود را افزایش دهم و به یک موفقیت نسبی دست پیدا کنم. امروز هم که مدت‌هاست کار اجرا می‌کنم اعتقاد دارم یک مجری با مطالعه می‌تواند برنامه را مدیریت کند، ضمن این که در کنار مطالعه باید بتواند براحتی با مردم ارتباط برقرار کند تا به عنوان بهترین مجری میان مخاطبان شناخته شود.

مجریان - بهمن هاشمی

بهمن هاشمی: از کودکی مجری بودم

به یاد دارم از همان دوران کودکی در کلاس‌های کانون آموزش قرآن و تجوید شرکت می‌کردم و از آن پس به آموزش قرآن و تجوید پرداختم.

از همان ابتدای کودکی با کتاب آسمانی قرآن مجید آشنا شدم و در طول روز و هفته و ماه‌ها هر شب در مسجد امام حسن مجتبی(ع) در بازار حضرتی خیابان مولوی به تحصیل قرآن و تجوید مشغول بودم.

از شاگردان این کانون، گروه سرودی را تشکیل دادند که بنده هم یکی از اعضای این گروه بودم و در اعیاد مختلف مذهبی برنامه‌های متفاوتی از جمله قرائت قرآن، دکلمه و سرودهای مذهبی اجرا می‌کردم و می‌توان گفت از همان دوران کودکی با اجرای برنامه در مقابل چشمان مردم تجاربی کسب کردم و زمینه برای ورود به اجرا برایم فراهم شد. این دوران، دوران با شکوه زندگیم بود، چرا که هر چه دارم و ندارم از عنایت پروردگار و تشویق هم محلی‌های آن روزگار است؛ چرا که تشویق بخصوص در آن سن نیروی مضاعفی به آدم می‌دهد و همین نیرو باعث می‌شود انسان احساس و اعتماد به نفس خوبی برای رسیدن به هدفش به دست آورد.

ورود به گزارشگری در گروه ورزش

این دوران گذشت تا این‌که دی ۱۳۷۱ از طریق یکی از عکاسان ورزشی (جمشید داهول) مجله دنیای ورزش به مدیریت وقت گروه ورزش شبکه دو سیما آقای کیومرث صالح‌نیا معرفی شدم و پس از تست صدا و تصویر، برای اجرا و گزارشگری شروع به کار کردم. البته پس از این که تست صدا و تصویر بنده به سمع و نظر مدیران مسئول وقت شبکه دو سیما رسید و مورد تائید قرار گرفت، بلافاصله شروع به کار کردم.

اولین کار تلویزیونی‌ام برنامه‌ای بود با عنوان «تهران ساعت ۲۰» که با اجرای مرحوم منوچهر نوذری و مجری توانای رادیو و تلویزیون جناب آقای هرمز شجاعی مهر همراه بود.من که بخش ورزشی این برنامه را در طول ۵۴ روز به‌عهده داشتم پس از مدتی در راهروی استودیوهای ضبط و پخش شبکه دو سیما با جناب آقای خسرو شاهی و دیگر گویندگان واحد دوبلاژ آشنا شدم که ماحصل این آشنایی ورود به عرصه دوبلاژ بود. چرا که وقتی ابراز علاقه‌ من را جناب آقای خسرو خسرو شاهی (صدای آلن دلن) دیدند از ایشان خواستم راهکار ورود خودم را به عرصه دوبلاژ بگویند. ایشان از من تستی را برای گویندگی دوبلاژ گرفتند و گفتند صدایم مناسب است و از آنجا بود که به جمع گویندگان این واحد پیوستم.

آنچه در مقاله “ماجرای ورود مجریان به صدا و سیما از زبان خودشان (بخش دوم)” گذشت

در این مقاله سعی کردیم به ماجرای ورود مجریان به صدا و سیما از زبان خودشان بپردازیم. آیا شما ماجرای ورود مجریان دیگر را می دانید. برایمان در بخش نظرات بنویسید.

منبع: قدس آنلاین

دوره جامع “رازهای اجرا” یک فرصت استثنایی برای ورود به عرصه اجرای حرفه ای است؛ همین حالا شروع کن! فرصت ها خیلی زود از دست میرن…

نوشتهٔ پیشین
ماجرای ورود مجریان به صدا و سیما از زبان خودشان (بخش اول)
نوشتهٔ بعدی
داستان مجری شدن علیرضا احمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید