ماجرای من و آرچ بار (شکستگی فک)

در مدتی که دچار شکستگی فک شدم و دندان هایم را با سیم بسته بودم، تجربیاتی در خصوص سبک زندگی برای این دوره درمان بدست آوردم که اگر زودتر می دانستم چه بسا این دوران را راحت تر می گذراندم. حتماً افراد دیگری این تجربیات را کسب کرده اند و یا شاید روشها و تجربیات بسیار کامل تر از این را هم داشته باشند ولی جایی به اشتراک نگذاشتند.

با خودم وعده کردم این تجربیات به ظاهر ساده را در نوشته ای با دیگران به اشتراک بگذارم تا شاید کسانی که در این باره در اینترنت جستجو می کنند و مانند من هیچ تجربه مشابهی را پیدا نمی کنند، از این مطلب استفاده نمایند.

البته باید توجه داشت که من جراحی فک انجام نداده ام و به نظرم کسانی که جراحی انجام داده اند ودرون دهان خود دارای بخیه و جای زخم هستند، علاوه بر مطالعه این داستان باید در خصوص مواردی که در اینجا ذکر شده، حتماً باپزشک خود مشورت نمایند.

ماجرای من و آرچ بار یک داستان واقعی از زندگی من است؛ و البته کلیه تصاویر از اینترنت تهیه شده است.

میدانید فک من چطور شکست؟

همه چیز از یک تصادف نسبتاً شدید در جاده هراز شروع شد. از اون تصادف هایی که به اصطلاح می گویند “شاخ به شاخ”؛ بعد از آن حادثه بارها خدا را شکر کردم که عمرم را به دنیا باقی گذاشت تا بعد از مرگم کسی نگوید در تصادف فوت شد.

وقتی ضربه شدید تصادف وارد شد، احساس کردم فک پایینم جابجا شده که با یه فشار و حرکت دادن آن، فکر کنم به سر جای خودش برگشت. ولی سمت راست صورتم بلافاصله شروع کرد به ورم کردن و ظرف مدت چند ساعت، یک طرف صورتم به شدت متورم شد. وقتی در بیمارستان سی تی اسکن انجام دادم، به من گفتند فک شما دچار شکستگی شده ولی خدا را شکر جابجایی نداشته است.

نکته: حتما برای جلوگیری از ورم و کاهش درد، بلافاصله از کمپرس یخ روی محل شکستگی استفاده کنید.

بعد از مراجعه به چهار دکتر متخصص فک و صورت، آخرین آنها که به نظرم از همه مجرب تر بود، در اولین قدم برای من یک عکس OPG نوشت تا انجام بدهم وگفت این عکس هم از سایر تصویربرداری ها ارزان ترو وضوح شکستگی در آن مشخص تر هست که بعد از انجام تصویربرداری به چشم خودم مشاهده کردم که دقیقاً همینطور هست که دکتر گفت.

عکس opg بگیرید

نکته: برای تشخیص شکستگی، در قدم اول تصویر OPG از فَکِتون تهیه کنید.

با آرچ بار یا بدون آرچ بار؟!

در حین این رفت و آمدها به دکترهای مختلف که حدود ده روز به طول انجامید، در اینترنت شروع به جستجو درباره شکستگی فک و راه های درمان آن بودم و غالباً به روشی برخورد می کردم که در اصطلاح از آن به بستن دندانها با سیم یاد می شود که ظاهراً در اصطلاح پزشکی به آن بستن “آرچ بار” می گویند.

در اولین مواجهه با تصاویر آن در اینترنت، دیدن سیمهایی که روی دندانها بسته شده و تصور اینکه خوردن غذا، صحبت کردن و شاید نفس کشیدن با این وضعیت چقدر می تواند سخت باشد، از خدا می خواستم که با توجه به عدم جابجایی استخوان شکسته فک من، نیازی به استفاده از این نوع درمان نباشد.

اما شرایط قرار نبود به خواست من پیش برود و دقیقاً همان اتفاقی که نگران آن بودم برای من رقم خورد. دکتر گفت اگر میخواهی سریع تر صحت و سلامت خودت را به دست بیاوری و خدای نکرده استخوان فک کج جوش نخورد، لازم است که دندانها را با سیم ببندی. و این شد که به رغم نگرانی از سختیهای های این درمان، خودم را ناگزیر به انجام آن یافتم و دست به دست تقدیر داده و درمان را شروع کردم.

دندانهایم را با سیم و کش به هم بستند

بستن آرچ بار برای من در مطب دکتر و بدون بی هوشی و صرفاً با بی حس کردن لثه ها انجام شد و فکر می کنم حدود چهل دقیقه طول کشید. اول فکر می کردم خیلی درد داشته باشه ولی با بی حس شدن لثه ها، عبور سیمهای نازک از بین دندانهایم را لمس نمی کردم ولی عبور آنها در دهانم را حس می کردم. شاید سخت ترین کار در این مرحله، باز نگه داشتن دهانم بود. به نظرم آرچ بار به سیمهای مخصوصی می گویند که روی دندان های بالا و پایین بسته می شود.

بستن آرچ بار

بعد از آن این آرچ بار ها را یا با سیم مخصوص و نازک و یا با کش مخصوص به هم قفل می کنند تا فک و دندانها ثابت شده و باز نشوند.

نکته: دقت کنید که همیشه باید یک سیم چین برای آرچ باری که با سیم بسته شده و یا یک قیچی کوچک جیبی برای آرچ باری که با کش بسته شده همراه داشته باشید تا در صورت لزوم از آن استفاده کنید. دستار دکتر در پاسخ به این سوال که “اگر دچار استفراغ شدم چه باید بکنم؟”

گفت به علت اینکه محتویات معده شما فقط مایعات است می توانید صورت خود را به بغل نگه دارید و با حفظ آرامش و خونسردی اجازه دهید محتویات معده از کنار دندانها خارج شود. چراکه با باز شدن سیم یا کش آرچ بار خصوصاً در روزها اول، دوره درمان شما دوباره از اول آغاز خواهد شد که قطعاً حس خوبی نیست.

بستن دندان ها با سیم

وقتی با تلاش و زحمات دکتر و دستیارش کار بستن آرچ بار به پایان رسید، نوبت به بستن دندانها روی هم رسیده بود. چون من جراحی فک نکرده بودم و استخوان شکسته دچار جابجایی نشده بود، صرفاً بستن آرچ بار با کِش های مخصوص برایم کافی بود. پس دکتر شروع به انداختن کش ها کرد و بعد از چند دقیقه که کار به اتمام رسید، از من خواست تا سعی کنم دهانم را باز کنم. واقعاً حس عجیبی بود. برای اولین بار در طول زندگی دهانم قفل شده بود و امکان بازکردن دندانهایم را از هم نداشتم.

بستن دندان ها با کش

بعد از بستن آرچ بار

هنوز دهانم بی حس بود و حتی می توانم بگویم این بی حسی تا نوک بینی ام رسیده بود و البته لبها و شاید لثه هایم متورم شده و باد کرده بودند. وقتی بلند شدم چشمانم سیاهی می رفت. به توصیه دکتر روی تختی که در گوشه مطب بود دراز کشیدم و برای اولین بار بود که کمی آب میوه را با سرنگ کوچکی از کنار دندانهایم به داخل دهانم می ریختم تا به واسطه شیرینی آن قند خونم به حالت عادی برگردد.

حس خوبی نبود که آرزوی تجربه دوباره آن را داشته باشم ولی می دانستم که این حالت تا ساعتی دیگر تمام خواهد شد. پس با خودم گفتم چاره کار فقط صبوری کردن است. پس آرامش خودم را حفظ کرده و فقط صبر کردم. حالا که از آن لحظات، روزهای زیادی گذشته، خوشحالم که صبوری کردم. چراکه بیتابی کردن یا ناراحت بودن، دردی از من دوا نمی کرد و این راهی بود که باید طی می شد. پس اگر با آرامش و صبوری طی می شد، کمتر اذیت می شدم و شاید راحت تر برایم می گذشت.

تقریباً چندهفته اول بعد از تصادف و بستن آرچ بار، بخاطر شکستگی فک نمی توانستم روی بالش بصورت معمولی بخوابم و باید زیر سرم را در زاویه بلندتری قرار می دادم و حتی امکان چرخیدن به چپ و راست را هم نداشتم.

صحبت کردن با آرچ بار

قبل از بستن دندانها، چندین بار آن حالت را برای خودم تجسم کردم. دندانهایم را روی هم می گذاشتم و سعی می کردم با آن حالت صحبت کنم تا ببینم چگونه می شود با دهان بسته حرف زد؟!

اول فکر می کردم در تمام مدت درمان که باید دهانم بسته باشد، می بایست در سکوت کامل باشم. ولی بعداً فهمیدم که امکان صحبت کردن هست ولی نباید انتظار وضوح در کلام و راحتی در بیان را داشته باشم. در اوایل دوره درمان، از اینگونه صحبت کردن کمی احساس خستگی می کردم. یعنی عضلات فک و صورتم دچار خستگی می شد. چون نمی توانستم زبانم را از دهانم خارج کنم، معمولاً لبانم خشک می شد.

بطری آب در خارج از منزل

اگر در بیرون از خانه و هوای باز حرف می زدم، لبها و فضای درون لبهایم کاملاً خشک می شد. پس سعی می کردم اوقاتی که بیرون می روم یک بطری آب با خودم ببرم تا هنگام صحبت کردن، جرعه جرعه از آن بنوشم. اگر آب سرد بود دندانهایم را اذیت می کرد. پس آبی را استفاده می کردم که با دمای محیط یک بود.

سردرد هنگام صحبت کردن

در هنگام صحبت کردن در صورتی که فشار زیادی می آوردم معمولاً دچار سر درد می شدم. پس سعی می کردم به غیر از مواقع لازم صحبت نکنم که البته برای من به عنوان یک مجری که کارش صحبت کردن بوده، این شرایط بسیار سخت و طاقت فرسا بود. در صورتی که لازم بود حرف بزنم، آرام و با پرده صوتی پایین صحبت می کردم تا فشاری به حنجره و سرم وارد نشود.

حرف زدن با دهان بسته

بخاطر بسته بودن دهان و عدم امکان خروج حجم زیاد هوا از آن، در صورتی که سعی می کردم داد بزنم یا بلند صحبت کنم، بواسطه خروج حجم زیاد هوای ریه و مقاومت دندانها، دچار سردرد و کلافگی می شدم. هرچند کم کم به این وضع عادت کردم و خودم را با آن هماهنگ کردم، ولی در کارهایی مثل گرفتن ماشین در خیابان، خرید کردن از مغازه، پاسخ دادن به تلفن و… دچار مشکلاتی بودم که در برخی موارد واقعاً اذیت کننده بود و احساس می کردم شرایط خیلی بد است؛

ولی وقتی یاد آدمهایی می افتادم که یک عمر از نعمت تکلم یا شنیدن یا دیدن محرومند و حال آنکه این اوضاع من در نهایت ظرف چند هفته آینده بهبود پیدا می کرد و به جریان عادی زندگی بر می گشتم، با خودم می گفتم: «صبور باش. این نیز بگذرد. شکرگزار باش. تو هنوز نعمت های بیشماری داری که باید شکر آن را انجام بدهی و یک خاصیت و برکت این اوضاع برای تو این است که قدر بسیاری از نعمتها را با تمام وجود می فهمی.»

غذا خوردن با آرچ بار

روزهای اول شکستگی فک با وجود آرچ بار، برای خوردن غذا صرفاً از سرنگ استفاده می کردم. احتمالا نمی توانید احساس کنید یک لیوان شیر گرم را به وسیله یک سرنگ ده سی سی خوردن، چقدر مشقت بار است. آنقدر کلافه کننده هست که میل انسان به غذا خوردن را از بین می برد. روز اول همسرم با سرنگ مایعات را در دهانم می ریخت. باید حتماً یک دستمال زیر آن می گرفتم تا مایعاتی که از دهانم بیرون می ریزد را با آن تمیز کنم.

از آنجایی که دندان افتاده نداشتم، در نتیجه هیچ راهی هم برای ورود مایعات یا غذای حریره شده حتی به حجم یک نِی وجود نداشت. باید با فشار سرنگ آن را از پشت آخرین دندان آسیاب وارد فضای دهانم می کردم و می بلعیدم. بعد از یکی دو روز مقابل آینه می نشستم و خودم با سرنگ غذا می خوردم.

حتی سوپ یا عدسی یا خوراک لوبیایی که کمی ملاط داشت را نمی توانستم بخورم. چون بین دندانهایم گیر می کرد و اصلاً رد نمی شد. ناچار بودم این زحمت را به اطرافیانم بدهم تا آن را با پارچه صاف کنند و فقط عصاره رقیق شده آن را به من بدهند تا بخورم.

از خانواده خواسته بودم هنگام درست کردن سوپ، کلیه مواد را بصورت درسته بریزند تا با جوشیدن آب، عصاره آن گرفته شده و آب آن را به من بدهند. این شرایط من برای خانواده نیز ناراحت کننده بود البته نه بخاطر زحمات من بلکه بخاطر اینکه می دیدند نمی توانم مثل آنها غذا بخورم تا جراحات تصادف به واسطه تغذیه کامل زودتر برطرف شود.

کاهش وزن، یک اجبار بدون راه فرار در مسیر درمان شکستگی فک !

روند کاهش وزن من شروع شده بود و روز به روز بیشتر می شد و من هم نعمت اینکه بتوانی هرگونه غذایی را به راحتی بخوری، خیلی عمیق حس می کردم. آن لحظات درست مانند ماه رمضان بود که روزه می گرفتم و منتظر لحظه افطار می شدم تا بتوانم هرآنچه می خواهم بخورم؛ البته با این تفاوت که قرار نبود به این زودیها بتوانم از دندانهایم استفاده کنم و باید حدود یک ماه تا چهل روز صبر می کردم.

غذا خوردن با آرچ بار

در طول زمانی که تحت درمان شکستگی فک با بستن آرچ بار بودم، وزن من از هفتاد کیلو رسید به شصت کیلو که البته می گفتند پس از پایان درمان، با شروع تغذیه مناسب ظرف مدت چندهفته به وزن عادی خود برخواهم گشت.

در این چند روز اول تنها چیزی که با لیوان می توانستم به راحتی بخورم، آب بود. آب را اصطلاحاً مثل آب خوردن می خوردم. بعد از حدود یک هفته که ورم صورت و لبها و لثه ام از بین رفته بود، با خوردن آب به این فکر افتادم که شاید بتوانم مایعات را نیز به همین صورت سر بکشم و از حس کلافه کننده خوردن غذا با سرنگ خلاص شوم.

یک تماس با دستیار دکتر گرفتم و درباره این کار از او مشورت گرفتم. وقتی اجازه این کار را داد، با خودم فکر کردم زودتر از این هم می توانستم اینگونه غذا خوردن را شروع کنم و خیلی الکی این چند روز به خودم سختی استفاده از سرنگ را دادم.

نکته: به نظرم استفاده از لیوان و کاسه و سر کشیدن مایعات از همان روزهای اول امکان پذیر بوده و استفاده از سرنگ واقعاً کار کلافه کننده ای هست.

در وعده های غذایی چه می خوردم

به رغم اینکه از این به بعد می توانستم مایعاتی که بعنوان غذا می خوردم را ظرف چند دقیقه سر بکشم، اما هنوز هم قادر به خوردن مایعاتی که دارای لعاب بودند نبودم. مایعات خالی هم که سیرکننده نبود. ولی ظاهراً چاره ای هم نداشتم.

هر روز صبح یک لیوان شیر گرم و یک قاشق عسل که در آن حل می کردم، تقریباً صبحانه ثابت من بود؛ ظهر و شب هم یک کاسه آب قلم، آب پای مرغ، آب کله پاچه، آب سوپ، آبگوشت یا عصاره گوشت و… قوت و غذای من می شد.

در این بین آب میوه هایی مثل سیب، هویج یا حتی آب هندوانه نیز برایم آماده می کردند که البته باید با پارچه صاف می شد تا بتوانم بخورم.

کشف یک راه جدید برای غذا خوردن

خلاصه اینکه با وجود شکستگی فک خیلی دست به عصا غذا می خوردم تا اینکه بیشتر از سه هفته از دوران درمانم گذشت. یک روز که خانه مادرم میهمان بودیم و ایشان برای پذیرایی از میهمانان آب طالبی را با مخلوط بستنی درست کرده بودند و برای همه میهمانان آوردند، به من هم اصرار کردند که از آن بخورم.

آب طالبی یک کشف جدید

می دانستم که نمی توانم آن را تناول کنم و در همان جرعه اول پالپ های طالبی بین دندانهایم قرار گرفت و دیگر نتوانستم ادامه دهم. به سرویس بهداشتی رفتم و با کمی ناراحتی دهانم را شستم و با این ذهنیت که نمی توانم آن را بخورم دوباره در میان جمع نشستم.

مادرم مثل همیشه که روی برخی کارها اصرار می کند، لیوان آب طالبی و بستی را برد و از یک الک فلزی آشپزخانه عبور داد و تا حدی صاف کرد. اما همچنان لعاب غلیظ طالبی و بستنی در آن وجود داشت و من هم که معمولاً لجبازتر از او هستم اصرار داشتم که نمی توانم مایعات با این غلظت را بخورم.

ولی انگار ته دلم میخواستم این کار شدنی باشد. چراکه از این وضع خسته شده بودم. پس تصمیم گرفتم یک بار دیگر امتحان کنم؛ با نوشیدن اولین جرعه درکمال شگفتی متوجه شدم که می توانم.

در آن وضعیت که بیش از بیست روز غیر از مایعات رقیق چیزی نخورده بودم، این اتفاق مثل پنجره ای بود که بسوی یک کشف جدید باز شده بود و حس خوبی برای من به ارمغان می آورد. من آدم شکمویی نیستم ولی بعد از آن همه ضعف حاصل از عدم امکان غذا خوردن، این اتفاق واقعاً اتفاق خوبی بود.

توسعه کشف جدیدمان برای تقویت بیشتر من

بعد از آن به همت همسرم شروع کردیم به امتحان کردن چیزهای دیگر؛
از شیرموز و بستنی شروع کردیم.
جواب داد.
شیر و انبه و بستنی؛
باز هم جواب داد.
آب سایر میوه ها مثل هلو و شلیل و…؛
جالب بود. باز هم جواب داد.
پس رفتیم سراغ غذا…

بسته سوپ های نیمه آماده را از فروشگاه تهیه کردیم. کمی غلیظ بود. ولی با قاشق می توانستم آرام آرام از بین شکاف دندانها آن را به اصطلاح عامیانه هورت بکشم. حتی یکی دوبار غذاهایی مثل برنج و قیمه یا خورش قورمه سبزی را هم با این روش با حل کردنش در آب جوش خوردم که البته برای بهره بردن از مواد مغذی مثل برنج و حبوباتش خوب بود ولی واقعاٌ حس زیاد جالبی نداشت.

در عوض تجربه هایی مثل انواع سوپ، آش، شیربرنج، عدسی و خوراک لوبیا که همسرم آن را در مخلوط کن می ریخت و حسابی مخلوط می کرد و بعد آن را داخل الک فلزی می ریخت و با یک قاشق شروع به هم زدن آن می کرد تا از زیر الک صاف شده و در کاسه بریزد و آماده خوردن کند، تجربه های خیلی خیلی بهتری بود. با همسرم می گفتیم ای کاش این روشها را کسی زودتر به ما می گفت تا این مدت اینقدر سختی را تحمل نکنیم.

هر چند آماده کردن غذا به این شکل کمی سخت و زمان بر بود و ظروف زیادی را کثیف می کرد که غالباً زحمتش بر دوش همسر مهربانم بود.

بهداشت دهان و دندانها

البته یک مسأله مهم در زمان درمان شکستگی فک، حفظ بهداشت دهان و دندان ها بود که با مسواک معمولی امکان پذیر نمی شد. از داروخانه یک مسواک بچه گانه تهیه کردم که روی آن عکس سیندرلا بود. حتی وقتی به محل کار می رفتم، به همراه بسته ای که حاوی غذای آماده گرم شدن و همچنین آب میوه صاف شده بود، آن را با خودم می بردم و همیشه بعد از غذا خوردن از آن استفاده می کردم.

استفاده از مسواک بچه گانه

بعد از هر وعده غذایی بلافاصله با مسواک و خمیردندان روی کلیه دندانها را مسواک می زدم و سعی می کردم زیر آرچ بار را هم تا حد ممکن تمیز کنم. در برخی موارد هم از خلال دندان استفاده می کردم. من کمتر از آب نمک استفاده کردم ولی فکر می کنم شستشوی دهان با آب نمک رقیق هم خیلی به حفظ بهداشت دهانم کمک می کرد.

نتیجه: می توانید آبگوشت، انواع سوپ، آش، خوراک لوبیا یا عدسی، ماست، دوغ ، شیربرنج، شیرموز و بستی، شیر انبه یا سایر میوه ها مثل هلو، شلیل و… را در مخلوط کن بریزید و یا با گوشت کوب برقی له کنید و سپس از الک معمولی آشپزخانه عبور دهید و در صورت امکان برای رقیق تر شدن از آب یا شیر برای آن استفاده نمایید و با قاشق یا لیوان سر بکشید و به این روش انواع مواد لازم و ضروری بدن اعم از میوه ها، برنج و حبوبات را جذب نمایید.

پس فقط به فکر مایعات رقیق نباشید و از خوردن مایعات دارای ملات ولی صاف و رقیق شده غافل نشوید. بعد ازهروعده غذا حتماً مسواک بزنید و در صورت امکان روزی یکبار دهانتان را با آب و نمک رقیق تمیز کنید.

قدر نعمت ها را بیشتر دانستم

در طول این دوره که دچار شکستگی فک شده بودم و مخصوصاً روزهای اول، طریقه جویدن غذا توسط دیگران برایم جالب بود. هیچ وقت به این نکته توجه نکرده بودم که توانایی جویدن غذا و بلعیدن آن، چه نعمت بزرگ و مهمی هست. همچنین نعمت دراز کشیدن و در طول شب به راحتی از این پهلو به آن پهلو شدن واقعاً نعمت لذت بخشی هست که حتی به آن فکر نمی کنیم. هیچ چیزی جای نعمت سخن گفتن، گفتگو کردن و امکان فریاد زدن را نمی گیرد.

در اواخر طول درمانم بود که دهه اول ماه محرم هم فرا رسید و نمی توانستم در مجلس عزای امام حسین علیه السلام به راحتی گریه کنم یا نام آن بزرگوار را صدا بزنم. فهمیدم نعمت راحت گریستن و یاحسین گفتن عجب نعمت بزرگیست. در این مدت حتی به راحتی نمی توانستم بخندم. این شد تا قدر امکان لبخند زدن را هم بدانم.

قدر نعمت ها را بدانیم

وَإِذ تَأَذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم ۖ وَلَئِن کَفَرتُم إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ﴿۷﴾ سوره مبارکه ابراهیم
و (همچنین به خاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!»

هنوز در فکرم که خدای متعال چقدر نعمت های بی کران به ما بندگان کرامت فرموده و ما علاوه بر اینکه بر شکر آن قادر نیستیم بلکه از بسیاری از آن ها نیز غافل هستیم. خدایا بخاطر همه داده ها و نداده هایت ممنونم و تورا شکر می گویم.

لطفاً مطالب تکمیلی و تجربیات خودتان را برای استفاده سایرین زیر این مطلب بنویسید.
ارادتمند شما- محمدرضا مبارکی
شهریور ۱۳۹۸

شاید به این مقالات نیز علاقمند باشید:
آلبرت محرابیان و زبان بدن
دانلود کتاب رایگان آموزش مجری گری
کانال آپارات موثرباش (ویدیوهای مجموعه موثرباش)

دوره جامع “رازهای اجرا” یک فرصت استثنایی برای ورود به عرصه اجرای حرفه ای است؛ همین حالا شروع کن! فرصت ها خیلی زود از دست میرن…

نوشتهٔ پیشین
فن بیان با ماسک
نوشتهٔ بعدی
هوش هیجانی چیست؟

۱۶ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • خداروشکر ک خوبین الان

    پاسخ
  • آقای مبارکی بعد از چند روز آرچ بار رو باز کردید ؟

    پاسخ
    • محمدرضا مبارکی
      محمدرضا مبارکی
      اسفند ۱۲, ۱۴۰۱ ۲:۲۹ ب٫ظ

      سلام و ارادت؛ بعد از ۴۰ روز

      پاسخ
      • سلام اقای مبارکی خداروشکرکه الان خوب هستید .ببخشید بعدبازکردن آرچ بار فک شما براحتی ازهم بازمیشدیاخیر؟

        پاسخ
        • ممنونم از دعای خیرتون. معمولا بعد از آرچ‌بار کمی باید برای باز شدن دهان تلاش کنید. عضلات خشک شده و در برخی موارد شاید با درد همراه باشه. البته برای من درد زیادی نداشت. ولی به توصیه دکتر، روزانه با باز کردن دهانم تمرین می‌کردم که دایره حرکت اون رو به حالت قبل برگردونم تا مشکلی برام ایجاد نشه. خداروشکر الان راحت باز و بسته میشه دهانم😊

          پاسخ
  • شما جراحی نشدید فقط ارچ بار و فیکس کردن بشما کمک کرد من فکم شکسته در دو ناحیه‌ جراحی شدم و بسیار نگران چون ارچ بار تمام دندونامو لق کرد مجبور شدن برش دارن ۳۵ روز شده امیدوارم ۵ روز دیگه خلاص بشم

    پاسخ
    • ان‌شاالله که الان در صحت و سلامت باشید. واقعا شرایط سختی هست. حتما خیلی اذیت شدید. اما همه اینها میگذره و چاره‌ای جز صبر نداریم. با هر سختی، آسانی است.

      پاسخ
  • سلام اقای مبارکی خداروشکرکه بهترید . متاسفانه بنده هم بخاطره تصادف دچاره شکستگی شدیدفک بالاشدم که فک من روهم دکترم بست وتازه بازکردم فقط بنده فکم ازهم بازنمیشه وبایدتمرین کنم تا کم کم بازبشه شماهم این مشکل روداشتید؟

    پاسخ
    • سلام و درود؛ شرایطتون رو درک می‌کنم. اوایل کمی درد دارید و دهانتون کامل باز نمیشه. ولی به تمرین ادامه بدید. منم کمی دچار این مشکل بودم. البته شکستگی من در فک پایین بود. به مرور دایره حرکت اون بیشتر میشه. البته درد هم طبیعی هست و تنها راه بازگشت به حالت قبل، تحمل درد و انجام تمرینه. درست مثل سایر شکستگیها😊 ولی میگذره و سالها بعد، فقط خاطرات این روزها براتون میمونه.

      پاسخ
  • محمدرضا تقدسی
    مهر ۱۰, ۱۴۰۲ ۵:۵۳ ب٫ظ

    سلام من هم دقیقا سال ۹۰ تصادفی دقیقا مشابه شما جاده هراز داشتم که باعث شکستگی های متعدد و مخصوصا فک در صورتم شدم.بستن آرچ بار واقعا خیلی کار طاقت فرسایی هست.مخصوصا اگر جابجایی فک هم اضافه بشه به شکستی.حتی ۳ عدد پیچ خودکار داخل فک من هنگام جراحی دکتر گذاشته بود.دوران دوران خیلی بدی بود ولی به لطف آقا امام حسین جون سالم از تصادف به در بردیم و واقعا. ضربه شدیدی به صورتم وارد شده بود.باتشکر محمدرضا تقدسی

    پاسخ
    • محمدرضا مبارکی
      محمدرضا مبارکی
      بهمن ۶, ۱۴۰۲ ۱۰:۳۶ ق٫ظ

      سلام آقا محمدرضای عزیز
      خداروشکر که الان در صحت و سلامت هستید و روزهای سخت را پشت سر گذاشتید. ممنونم که تجربه خودتون رو برام نوشتید. واقعاً هیچ چیز جای سلامتی رو نمیگیره

      پاسخ
  • سلام ، چه مدت درمان ادامه داشت و این که باز کردن آرچ بار راحت بود ؟

    پاسخ
    • محمدرضا مبارکی
      محمدرضا مبارکی
      اسفند ۲۳, ۱۴۰۲ ۱۰:۴۱ ق٫ظ

      سلام. برای من ۴۰ روز بسته بود. باز کردنش هم بدون نیاز به بی حسی یا بیهوشی انجام شد و مشکل خاصی نبود.

      پاسخ
  • سلام آقامحمدرضاعزیزخواهرزاده من امشب بردنش اتاق عمل دندون هاشوباآرچ بارسیم بستن دکترمادرش روخیلی ترسونده گفته بایدبایه سیم برکنارش باشین نکنه احساس خفگی کنه،موقع حمام رفتن یاحالت تهوع خواستم بگم همینطوربودبرای شما

    پاسخ
    • محمدرضا مبارکی
      محمدرضا مبارکی
      اسفند ۲۳, ۱۴۰۲ ۱۰:۵۰ ق٫ظ

      سلام و ارادت؛ ان‌شاالله خدا بهشون سلامتی بده. نمیدونم ایشون چند سالشونه. ولی اگر بالغ باشن، نباید مشکل خاصی پیش بیاد. برای من در تمام ۴۰ روز چنین چیزی پیش نیومد. اون تاکیدها برای احتیاط هست. من اولش فکر می‌کردم اگر دچار استفراغ بشم چی میشه! ولی مساله اینه که ایشون فقط میتونه مایعات بخوره و معده‌اش فقط حاوی آب و مایعاته! و اگر در بدترین حالت دچار استفراغ بشه، باز هم با حفظ آرامش میتونه اون رو بیرون بده و با بینی نفس بکشه. برای احتیاط، سیم‌چین باید همیشه کنارش باشه ولی بعیده احتیاجی به استفاده پیدا کنه. روزهای اول کمی سخته. ولی کم‌کم عادت می‌کنه و ان‌شاالله این مرحله رو پشت سر میگذاره. اصلا نترسونیدش. چون واقعا اتفاق عجیبی نمی‌افته. ولی اگر ترس حاکم بشه، میتونه شرایط عادی رو تبدیل به بحران کنه!

      پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید